خلاصه: ?نارنگی و لیمو ماموریت دارند پسر مینه‌گیشی (یکی از جنایتکاران بزرگ) را نجات دهند و با چمدانی در قطار به پایان خط برسند.
نانائو ماموریت دارد که چمدان را از قطار پیدا کند و در ایستگاه بعد پیاده شود.
پسر کیمورا در بیمارستان در کماست و برای انتقام وارد قطار می‌شود تا مسبب این اتفاق را بکشد.
شاهزاده پسرکی نوجوان و شرور است که وارد ماجراها می‌شود.
در این قطار سریع‌السیر اتفاقات جنایی عجیبی رخ می‌دهد که...
داستان از دیدگاه چندین شخصیت: ?میوه‌ها (نارنگی و لیمو) ?نانائو ?کیمورا ?شاهزاده
نظر من: ?ادبیات جنایی ژاپن همیشه برام جذابه به‌خصوص که این کتاب حالت طنز بانمکی هم داره که جذابیتشو بیشتر کرده.
داستان خیلی بامزه روایت شده و یه‌جاهایی واقعا جالب و خنده‌دار بود و این مدل روایت در ادبیات ژاپن برام تازگی داشت. نه‌اینکه طنز باشه اما اشاره‌های بامزه‌ای داره که منی که فیلمشو دیدم تصورش در کتاب برام جالب بود.
?بار طنز کتاب روی لیمو و نارنگیه که نسبت به فیلم شخصیت‌پردازی خیلی قوی‌تر و بامزه‌تری دارن به‌خصوص لیمو که حرفاش رو به کارتون قطاری توماس و دوستان ارجاع می‌ده و شخصیت خنگ و خل‌وچلی داره.
نانائو هم از شدت بدشانسی بخش دیگه غیرجدی کتابه و من بخش میوه‌ها و نانائو رو بیشتر از همه دوست داشتم. فلش‌بک‌هایی که به گذشته می‌خورد و از فضای قطار دور می‌شد بااینکه برای داستان ضروری بود اما برام کمتر جذاب بود.
?یه قطار سریع‌السیر عجیب که یه ماموریت 5دقیقه‌ای رو تبدیل به 2.5 ساعت می‌کنه و اتفاقات جنایی عجیبی توش رخ می‌ده.
پایان فیلم و کتاب متفاوته و در همه موارد کتاب خیلی قوی‌تره جز پایانش که پایان فیلم پیچیده‌تره. پس اگه فیلم رو دیدید، هیچ اسپویلی برای کتاب نیست و می‌تونید از پایان متفاوت کتاب لذت ببرید.
از خوندن این کتاب متفاوت ادبیات ژاپن که ترکیبی از جدی و غیرجدی، طنز و جنایت بود لذت بردم.
بریده کتاب: ?ما نابود می‌شویم، هریک به تنهایی. ما زمان بسیار زیادی را با هم گذراندیم. اما در پایان، همگی تنهاییم.
?امتیاز گودریدز: 3.82/5 ?امتیاز من به کتاب: 4.25/5 ?در یک کلام: قطار جنایی ?سلیقه من: بامزه و قشنگ
خلاصه: ?شلبی، زنی که تازه بچه‌دار شده برای پیاده‌روی شبانه از خانه خارج می‌شود و ناپدید می‌شود...
مدتی بعد مردیت و دختر کوچکش دلیلا هم ناپدید می‌شوند...
دختری دزدیده شده و سال‌هاست در زیرزمین تاریک خانه زن و مردی حبس شده...
چه بر سر آن‌ها آمده است؟
نظر من: ?دختر خوب اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم. این کتاب جهشی فوق‌العاده در قلم نویسنده بود.
داستانی پرکشش، پر از جزئیات و پراتفاق که هر لحظه حدس و گمان و شک و تردید دست از سرم برنمی‌داشت و تا آخر با اینکه حدسیاتی داشتم، بازم غافلگیر شدم.
?داستان بین زمان حال و گذشته و بین شخصیت مردیت، لئو (خواهر دلیلا) و کیک (همسایه مردیت) جریان داره و این‌قدر جزئیات بهمون می‌ده که حدس زدن واقعیت رو سخت می‌کنه.
داستان پیچیدگی لازم برای مبهم کردن واقعیت رو داره و حدس زدن مقصر کار راحتی نیست.
?اتفاقات تلخ و وحشتناکی در کتاب رخ می‌ده که کاملا ملموسه و با شخصیت‌پردازی قوی بدون اغراق و طبیعی دراومده. یه جنایت تلخ و پرکشش.
نسبت به کتاب قبلی نویسنده، این کتاب رو خیلی دوست داشتم و امیدوارم نویسنده با همین ریتم و پیشرفتی که داشته کتاب‌های دیگه‌ای بنویسه.
بریده کتاب: ?گاهی ترسیدن باعث می‌شود کارهایی را انجام بدهی که فکرش را هم نمی‌کردی بتوانی انجام بدهی.
?حس خوبی است چیزی داشته باشی که به آن پناه ببری.
?بلاهای وحشتناکی که مردم سر همدیگر می‌آورند پایانی ندارد.
?امتیاز گودریدز: 4.13/5 ?امتیاز من به کتاب: 5/5 ?در یک کلام: گمشدگان ناپیدا ?سلیقه من: تلخ و پرکشش
?پیشنهاد به: طرفداران معمایی جنایی. حتی اگه کتاب قبلی این نویسنده رو دوست نداشتید، این کتاب غافلگیرتون می‌کنه.
?یاد گرفتم: در شرایط بحرانی ممکنه هر رفتاری از هر انسانی رخ بده.
❓آیا در شرایط مرگ و زندگی حاضری کار بدی انجام بدی؟ ❓آدم‌ربایی بدتره یا قتل؟
خلاصه: ?آیا عشقی که لایقش بوده‌اید را از والدینتان گرفته‌اید؟ درباره کودک و والد درون چه می‌دانید؟
نظر من: ?برخلاف چیزی که از اسم کتاب به نظر میاد که اگه عشقی که لایقش بودید رو از والدینتان نگرفتید این کتاب رو باید بخونید، حتی اگه مشکلی با این موضوع نداشتید هم این کتاب حرف‌های مفیدی برای گفتن داره.
چون همه ما درونمون علاوه بر کودک درون، والد درون هم داریم و باید بین این دو تعادل برقرار کنیم.
?والد درون ما مثل والدینمون وظیفه حمایت، پرورش و تربیت کودک درون رو به‌عهده داره و دونستن در این مورد بهمون کمک می‌کنه مانع آسیب این دو به هم بشیم و ازشون در جهت کمک به هم استفاده کنیم.
باید به کودک درونمان بیاموزیم دردهای عاطفی قدیمیش رو پیدا کنه و بهبود ببخشه و به والد درونمون یاد بدیم والد خوبی برای کودک درونمون باشه.
?نویسنده اهل سنگاپوره و مثل اکثر آسیایی‌ها تا زمان ازدواج در خانه زندگی می‌کرده، پس برای فرهنگ شرقی ما قابل‌درکه و تجربیات ملموسی داره که چگونه اختلاف نوع عشق ورزیدن و رفتار والدین رو درک کنیم و درنهایت اگه عشقی که لایقش بودیم رو ازشون دریافت نکردیم، حالا که بالغ شدیم، یاد بگیریم که چطور والد درونمون این عشق رو به کودک درونمون تقدیم کنه.
بریده کتاب: ?هر زمان که درد نمایان می‌شود، فرصتی است برای اینکه عشق به خود را تمرین کنید. این فرصتی است تا کمک کنید درد و ترسی که کودک درون با خود حمل می‌کند از بین برود.
?زمانی که متوجه شوید شما خودتان منبع عشق هستید، نیازی نیست در فرد دیگری دنبال عشق بگردید.
?اهمیتی ندارد در گذشته چه اتفاقی افتاده است. می‌توانید خودتان آن‌طور که دوست داشتید والدینتان به شما عشق بورزند، به خودتان عشق بورزید. اکنون شما فرد بالغی هستید. والد خودتان باشید.
?امتیاز گودریدز: 3.75/5 ?امتیاز من: 4/5 ?در یک کلام: کودک و والد درون ?سلیقه من: مفید بود
?پیشنهاد به: همه کودک و والد درون دارن پس برای همه نکات مفیدی داره.
?یاد گرفتم: والدین الگوی رفتاری ما هستن. نمی‌تونیم والدینمون رو تغییر بدیم اما می‌تونیم والد درونمون رو تغییر بدیم و الگوی جدیدی براش بسازیم.
خلاصه: ?لایلا که متوجه رابطه همسرش آرون با دختران دانش‌آموزش شده، او را طوری می‌کشد که خودکشی به نظر برسد. اما زمانی که آرون باید در ماشینش جلوی مدرسه مرده پیدا شود، ناگهان ناپدید شده.
آیا آرون زنده است یا مرده؟ و چه اتفاقی افتاده و راز نهفته در این پرونده چیست؟
نظر من: ?من کتاب معمایی جنایی زیاد خوندم اما این موضوع برام جدید بود.
قاتلی که نمی‌دونه مقتولش کجاست و زنده‌ست یا مرده و رازی که پشت این ماجراها نهفته واقعا قشنگ بود.
?مقتول لایلا ناپدید شده و نمی‌دونه هنوزم قاتله یا مقتول زنده‌ست و برمی‌گرده که انتقام بگیره.
ابهاماتی در پرونده وجود داره که هیچ‌کس نمی‌دونه و پابه‌پای کارآگاه به کشف شواهد می‌ریم و با سرنخ‌هایی مواجه می‌شیم که راز پرونده ریجفیلد رو به‌صورت غیرمنتظره و غیرقابل‌حدسی فاش می‌کنه.
?قتل، تجاوز، پدوفیلی، اختلافات زناشویی و خشونت علیه زنان از موضوعات اصلی کتابه که پیچیدگی و ابهامات کافی برای جذابیت داستان رو تا آخر داره.
پایانش خیلی قشنگ بود، هرچند من انتظار دیگه‌ای داشتم. موضوع جدید و کشش زیادی داشت و از خوندش لذت بردم.
بریده کتاب: ?مردم فکر می‌کردند سکوت به معنای نبود صداست. گاهی هم همین‌طور بود. اما گاهی سکوت آنچنان بلند فریاد می‌کشید که باید گوش‌هایش را می‌پوشاند.
?امتیاز گودریدز: 3.94/5 ?امتیاز من به کتاب: 4.5/5 ?در یک کلام: مقتول گمشده ?سلیقه من: موضوع جدید و پرکشش
?پیشنهاد به: دوستداران معمایی جنایی با داستانی جااب و تازه.
?یاد گرفتم: ریشه جنایت در بچگی نهفته.
❓اگه راز خطرناکی در گذشته همسرت باشه چی‌کار می‌کنی؟ ❓از نشر کوله‌پشتی چه کتابی خوندی؟
